یزدفردا: ایران، با تکیه بر فرهنگی اصیل و ریشه‌دار و مقاومت‌محور، در برابر رژیم صهیونیستی ایستاد که ساختار هویتی‌اش فاقد عمق فرهنگی است و مشروعیت خود را نیز در قالب تهدید و کنترل بازنمایی می‌کند.

علیرضا امیرزاده: جنگ دو ماه پیش رژیم اشغالگر صهیونیستی با ایران، در ظاهر یک رویارویی نظامی مستقیم بود؛ اما در پوسته زیرین خود، بازتابی از تقابل دو جهان‌بینی فرهنگی، دو خوانش از قدرت موجود و همچنین دو تفسیر متفاوت از هویت و مقاومت بود. تقابلی که بر خلاف جنگ‌های گذشته، این بار نه فقط در میدان رزم، بلکه در میدان معنا و روایت شکل گرفت.

ایران، با تکیه بر فرهنگی اصیل و ریشه‌دار و مقاومت‌محور، در برابر غده سرطانی ایستاد که ساختار هویتی‌اش فاقد عمق فرهنگی است و مشروعیت خود را نیز در قالب تهدید و کنترل بازنمایی می‌کند. این جنگ نشان داد که معنا، هویت و همچنین روایت، به روشنی نقش‌آفرینانی تعیین‌کننده در صحنه رویارویی‌ها هستند.

در این نبرد، آنچه برجسته‌تر از سامانه‌های دفاعی و جنگ الکترونیک یا قدرت سخت به چشم آمد، منازعه‌ای بود میان فرهنگ‌های موجود؛ یکی بر آمده از سنت اصیل و دیرپای مقاومت، حماسه و معنویت و دیگری با اتکا بر امنیت‌گرایی، حذف روایت مخالف و کنترل اذهان. در حقیقت، جنگ اخیر فقط جنگ نظامی نبود؛ بلکه نمایشی بود از تفاوت‌های عمیق فرهنگی دو سوی درگیری. فرهنگ ایرانی، در طول تاریخ خود، همواره در برابر سلطه و تجاوز ایستاده است؛ نه صرفاً به عنوان یک کنش سیاسی، بلکه به مثابه بخشی از هویت ملی، این فرهنگ سرشار از حماسه‌های کهن و آموزه‌های دینی، بارها در برابر قدرت‌های مهاجم قد علم و روایت مقاومت را در حافظه جمعی نهادینه کرده است. در مقابل، فرهنگ رژیم صهیونیستی مبتنی بر رویکردی امنیت‌محور است.

رژیمی که از بدو تاسیس خود، مشروعیت را نه در فرهنگ یا هویت مشترک، بلکه در قدرت نظامی و بازدارندگی و بقا جستجو کرده است. فرهنگ صهیونیستی، برخاسته از زیست در بحران و کنترل و سرکوب در همه عرصه‌ها برای بقای خود است. سانسور روایت رقیب، تحریف واقعیت و استفاده ابزاری از مفهوم «دفاع از شهروندان» برای توجیه خشونت، تنها بخشی از ابزارهای فرهنگی این رژیم برای استمرار قدرت است.

در این میان، نقش مردم ایران به مراتب فراتر از تماشاگران فاقد تصمیم‌ و سوگیری بود. تحرکات فضای مجازی، رسانه‌ها و واکنش‌های مردمی در شهرهای کوچک و بزرگ نشان داد که چگونه فرهنگ ایرانی در لحظات حساس، با تمامی اجزایش به صحنه می‌آید. پویش‌های مردمی، بازنشر تصاویر نمادین و استفاده از مفاهیم مذهبی ـ ملی در واکنش به حمله، همه گواه این واقعیتند که مقاومت در ایران، از بطن فرهنگ عمومی باز تولید می‌شود. ایران، پیش از آن‌که یک قدرت نظامی باشد، یک هویت فرهنگی است؛ فرهنگی ریشه‌دار در اسطوره، حماسه و ایمان. آنچه ایران را در برابر دشمنانش مقاوم نگه داشته، فقط موشک‌ها و سامانه‌های پدافندی نیست، بلکه فرهنگی است که از رستم تا کربلا، از فردوسی تا عاشورا و از دفاع مقدس تا امروز در فرهنگ ایرانی جریان داشته است.

آنچه موازنه را به نفع ایران تغییر داد، مردمی بودند که با باورشان جنگیدند، حتی اگر سلاحی در دست نداشتند. در نقطه مقابل، روایت افسانه‌ای اسرائیل از امنیت مطلق و گنبد آهنین فرو ریخت.

فرهنگ، اگر ریشه‌دار و مورد پذیرش جمعی باشد، می‌تواند دیوارهای آهنین را نیز درنوردد. رژیم صهیونیستی در این نبرد نتوانست روایتی مقبول و باورپذیر از مشروعیت تجاوزگری خود ارائه کند؛ چرا که گفتمان فرهنگی آن تهی از معنا و فاقد عمق تاریخی است و اینجاست که باید یادآور شد: ایران با مردمش ایران است. با آنها که هنوز وقتی نام شهادت، کرامت و ایستادگی می‌آید، دلشان می‌تپد و حاضرند هم‌دوش فرزندانشان، کنار نیروهای مسلح، نه فقط در میدان نبرد، بلکه در میدان معنا و هویت نیز شمشیر بزنند. 

مسئولان باید این موهبت عظیم را قدر بدانند و به درستی آن را درک کنند. تولید قدرت پایدار، فقط در سایه حمایت مردمی آگاه، همراه و راضی امکانپذیر است.

دفاع از کشور، فقط در پادگان‌ها یا اتاق‌های عملیات نظامی نیست؛ بلکه در خانه‌ها، در زبان، در رسانه‌ها، در آیین‌ها و در حافظه تاریخی این ملت است و اگر روزی دشمن بخواهد این ملت را متزلزل کند، باید بداند که با مردمی روبروست که مقاومت برایشان صرفاً یک انتخاب سیاسی نیست؛ بلکه بخشی از هویت تاریخی‌شان است.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا